به من میگویند که دخترک را زیاد بغل میکنم. مرد میگوید جوجهیدستیش کردهم. یکی دیگر میگوید بغلیش کردهم.
باید یعنی بچهای را که هنوز سهماهه هم نشده است، بگذارم آنقدر گریه کند که سیاه و کبود بشود برای اینکه باید از همین الان تریبتش کنم؟ یعنی تربیتکردن با آزاردادن و شکنجهکردن بچه یکی است؟
فکر میکنم بچهها این وقتها خیلی نیاز به امنیت روانی دارند. اگر امنیت روانیشان توی همین سنین سلب بشود، میشوند آدمهای بیدروپیکر و همیشهمضطرب و نگرانی که خود ما هستیم و هیچوقت هم نمیدانیم ریشه این همه بیقراری و نگرانی و اضطراب از کجاست.
من احساس میکنم نیار به امنیت در این بچه، به اندازه شیردادن بهش ضروری است و من باید امنیتش را تامین کنم. تا شکنجه نبیند تا احساس آرامش کند. تا خیالش راحت باشد که محیط اطرافش قابلاعتماد است.
حالا برای اعمال خشونتهایی مثل ولکردن بچه به امان خدا و توجه نکردن بهش حتی به قیمت سیاه و کبودشدنش از گریه، به بهانه تربیت، هنوز زود است.
ما پدر و مادرها برای اعمال خشونت به بچههامان هنوز خیلی وقت داریم. هنوز خیلی وقت داریم با ایدهها و باورها و عملکردهامان زندگی بچههامان را به نابودی بکشانیم...
باید یعنی بچهای را که هنوز سهماهه هم نشده است، بگذارم آنقدر گریه کند که سیاه و کبود بشود برای اینکه باید از همین الان تریبتش کنم؟ یعنی تربیتکردن با آزاردادن و شکنجهکردن بچه یکی است؟
فکر میکنم بچهها این وقتها خیلی نیاز به امنیت روانی دارند. اگر امنیت روانیشان توی همین سنین سلب بشود، میشوند آدمهای بیدروپیکر و همیشهمضطرب و نگرانی که خود ما هستیم و هیچوقت هم نمیدانیم ریشه این همه بیقراری و نگرانی و اضطراب از کجاست.
من احساس میکنم نیار به امنیت در این بچه، به اندازه شیردادن بهش ضروری است و من باید امنیتش را تامین کنم. تا شکنجه نبیند تا احساس آرامش کند. تا خیالش راحت باشد که محیط اطرافش قابلاعتماد است.
حالا برای اعمال خشونتهایی مثل ولکردن بچه به امان خدا و توجه نکردن بهش حتی به قیمت سیاه و کبودشدنش از گریه، به بهانه تربیت، هنوز زود است.
ما پدر و مادرها برای اعمال خشونت به بچههامان هنوز خیلی وقت داریم. هنوز خیلی وقت داریم با ایدهها و باورها و عملکردهامان زندگی بچههامان را به نابودی بکشانیم...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر