۱۳۸۹ دی ۱۲, یکشنبه

بهار

من بعد از دو روز غم‌باد گرفتن و احساس نهادینه‌شدن غم در اعماق وجودم، امروز توانستم بخندم.
خندیدم و دخترک‌م هی به من نگاه کرد و قاه‌قاه کرد؛ دو روز بود که به من زل می‌زد و سرش را کج می‌کرد و لب‌هاش به خنده وا نمی‌شد.
خانه سرد دل‌م را بهار کرد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر