۱۳۸۹ دی ۱۷, جمعه

تاریخ‌نگاری

فکر کنم کلی اتفاقات افتاده است که من یادم رفته است بنویسم‌شان؛
یکی از خنده‌دارترین کارهاش این است که پاهای‌ش را می‌آورد بالا و با دست انگشت‌های دراز پاهاش را می‌گیرد و می‌کشد. یک توپ قلقلی می‌شود این وقت‌ها. (انگشت‌های پاش آن‌قدر دراز است که وقتی دنیا آمد، گفتم این انگشت پاست یا انگشت دست است دخترجون؟!) دوست‌م می‌گفت حالا اگر وقت‌ش که برسد، انگشت‌های پاش را توی دهن‌ش هم می‌کند! آن وقت است که از دست‌ش روده‌بر بشوی.

یک ماهی هست که دخترک خیلی خوب روی پاهاش می‌تواند بلند شود. یعنی مثلا وقتی درازکش است، دو تا دست‌ش را که بگیرم و به طرف بالا بکشم، خودش وزن‌ش را می‌ندازد روی دو تا پا و با یک حرکت -که خیلی برای من خنده‌دار و مایه شعف و مباهات است!- از جاش بلند می‌شود.

یک هفته‌ای هست که وقتی نگه‌ش می‌داریم روی زمین، می‌تواند پاهاش را بلند کند و جلوتر روی زمین بگذارد! یعنی قدم بردارد.
شب‌ها موقع خواب، حتی تحمل یک پارچه نازک روی خودش را هم ندارد. با پاهایی که شب‌ها معمولا لخت است، همان ملحفه نازک را هم می‌ندازد کنار. اگر شب پا شم و دوباره روی‌را بپوشانم، از خواب بیدار می‌شود و تا روی خودش را کاملا باز نکند، دوباره خواب‌ش نمی‌برد.

داشتم فکر می‌کردم برای اینکه پشت کله‌ش صاف نشود، دیگر باید یک‌وری بخوابانم‌ش. چند روزی که به محض خوابیدن، خودش سرش را کامل به یک طرف می‌چرخاند. این‌طوری مدل خوابیدن‌ش خیلی شبیه باباش شده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر