امروز دست راستش را آورده بالا، انگشتهاش را از هم باز کرده و دارد با دستش حرف میزند. گاهی صداش را میبرد بالا و گاهی میآورد پایین. حتی گاهی میخندد و یا غر میزند! با دستش مثل یک کاراکتر زنده ارتباط برقرار میکند.
دارد کمکم چیزها را که میبیند، با دست میگیرد. پتوی روتختی ما نقش بوته جقهای آبی و قهوهای است. خیلی آن را دوست دارد. همیشه توجه ویژه به این پتو داشت و باهاش حرف میزند. دو روز است که پتو را میگیرد و میکند توی دهنش. البته اولین چیزی را که به دست گرفت، روزنامه بود سه روز پیش.
و باز هم بوس، بوس، بوس که معجزهگر است. وقتی شکمش را بوسهای پشت سرهم و ملچملوچی میکنم، غش غش خنده است. وقتی کف پاهاش و زانوهاش و پشت گردن و پشت گوشهاش را بوس میکنم، چشمهای بسته است و لبخند شیرین و عمیق.
دارد کمکم چیزها را که میبیند، با دست میگیرد. پتوی روتختی ما نقش بوته جقهای آبی و قهوهای است. خیلی آن را دوست دارد. همیشه توجه ویژه به این پتو داشت و باهاش حرف میزند. دو روز است که پتو را میگیرد و میکند توی دهنش. البته اولین چیزی را که به دست گرفت، روزنامه بود سه روز پیش.
و باز هم بوس، بوس، بوس که معجزهگر است. وقتی شکمش را بوسهای پشت سرهم و ملچملوچی میکنم، غش غش خنده است. وقتی کف پاهاش و زانوهاش و پشت گردن و پشت گوشهاش را بوس میکنم، چشمهای بسته است و لبخند شیرین و عمیق.
gisoo jon inke ghash ghash mikhande bare ineke ghelghelakesh miad, dar vaghe azaresh mide
پاسخحذف