۱۳۸۹ آذر ۲۲, دوشنبه

مرا ببر، مرا ببر به دورها و دورها، به سرزمین نورها

هی دختر
هی عزیزِدل
هی زیباترین
هی خوب‌ترین
هی خندان‌ترین
هی  خوش‌اخلاق‌ترین
هی آرامِ دل

من را می‌بری به ناکجاآباد؛ وقتی همه‌ی تن‌ت را -از کف پاها تا انگشتای پا تا ساق و تا زانوها تا ران‌های چاقالو و تا شکم و دست‌ها و بازوها و گردن و لب‌ها و دماغ و پیشانی-غرق بوسه‌های مدام می‌کنم و چشمات را از خوشی می‌بندی و خنده‌های بلندت از روی سر روح من می‌گذرد. مرا می‌بری به ناکجاآبادها.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر