چرا آدمیزاده یادش میرود موجودی است که میتواند شب بخوابد و صبح بیدار شود با تواناییهایی که کاملا شب قبلش فاقد آنها بوده است؟
دخترک چند شب پیش خوابید و صبح که پا شد، دیگر هر چیزی که دم دستش بود را میگرفت و برای بغل شدن دستهاش را از هم باز میکرد و وقتی باباش را میدید دوست داشت که با سر شیرجه بزند توی بغلش. دقیقا شب خوابید و صبح که بلند شد همه این اتفاقات افتاده بودند.
چه خوشبختم که تکامل یک آدمیزاد را دارم لحظهبهلحظه دنبال میکنم. و چه خوشبختترم که میتوانم از این رهگذر، به پیچوخمها و .
بالاو پایین روح و روان خودم بیشتر دست پیدا کنم.
ای کاش که حواسم همیشه باشد...