۱۳۹۰ تیر ۲۴, جمعه

سلسله‌مراتب

خواب دیده‌م که نورانی شده‌م.
مرد می‌گوید: من فکر می‌کردم این بچه پیامبر است؛ از بس که از روز دنیا آمدن‌ش هی می‌خواست چیزی به ما بگوید. حالا کم‌کم مادرش دارد ادعای پیامبری می‌کند.
گفتم: اگر فکر می‌کردی بچه پیامبر است، باید حالا فکر کنی آن کسی که این بچه را زاییده، پس چیه.
گفت: اوه، اوه! همین‌طوری پیش بروید که الان مادر تو باید ادعای خدایی کند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر