دخترجونم ببخش منو.
نتوانستم جلو خودم را بگیرم.
وقتی روی تخت دراز کشیده بودم و تو نشسته بودی و بعد بلند شدی و خودت را انداختی روی دل من، آنچنان هیجان و شوق بیاختیار و سیلآسایی به من دست داد که با اینکه سرمای سختی خوردهم و گلوم چرک کرده است، نتوانستم جلو خودم را بگیرم و همه سر و صورت و گردن و دست و پات را غرق بوسهای گرم نکنم.
اگر سرما خوردی، ببخش منو. خب؟
نتوانستم جلو خودم را بگیرم.
وقتی روی تخت دراز کشیده بودم و تو نشسته بودی و بعد بلند شدی و خودت را انداختی روی دل من، آنچنان هیجان و شوق بیاختیار و سیلآسایی به من دست داد که با اینکه سرمای سختی خوردهم و گلوم چرک کرده است، نتوانستم جلو خودم را بگیرم و همه سر و صورت و گردن و دست و پات را غرق بوسهای گرم نکنم.
اگر سرما خوردی، ببخش منو. خب؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر