امروز آب خوردن با نِی را از لیوان یاد گرفت؛
دفعه دومی که لیوان را به دستش گرفت، آنچنان حرفهای و خونسرد آب را بالا میکشید که انگار هزار سال است آب را ازنِیکشیدن بلد است.
بعدازظهر موقع راه بردنش با یک پرتقال بازی کردیم. همانطور که راه میرفت، پرتقال را با پاش آرام میداد جلو و با هر حرکت پرتقال قاهقاه میزد. کمکم دارد احساس قدرت و تسلط را هم کشف میکند.
دفعه دومی که لیوان را به دستش گرفت، آنچنان حرفهای و خونسرد آب را بالا میکشید که انگار هزار سال است آب را ازنِیکشیدن بلد است.
بعدازظهر موقع راه بردنش با یک پرتقال بازی کردیم. همانطور که راه میرفت، پرتقال را با پاش آرام میداد جلو و با هر حرکت پرتقال قاهقاه میزد. کمکم دارد احساس قدرت و تسلط را هم کشف میکند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر