۱۳۹۱ آبان ۱۳, شنبه

از آن حرکت‌ها که می‌شود براش رمان نوشت

دخترک پای پسر کوچولو را می‌گیرد توی دو تا دستاش. کف پاش را خوب نگاه می‌کند. بعد می‌کشد روی لپ‌هاش، بعد چشم‌هاش را می‌بندد و می‌کشد روی چشم‌هاش. بعد می‌برد طرف لب‌هاش و می‌بوسدش.
یک‌طوری این کار را می‌کند که انگار دارد نقشی را بازی می‌کند که هزار بار قبل‌ش تمرین کرده است؛ هم‌چین با آرامش، هم‌چین با اعتماد به نفس، هم‌چین غرق در صحنه و بی‌توجه به جهان اطراف، همچین حرفه‌ای عاشق.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر