۱۳۹۱ مهر ۳۰, یکشنبه

در دل رازی دارم

رابطه‌م با پسر کوچولو یک جور رابطه‌ی عاشقانه‌ی دزدکی است که خیلی خوشمزه و قند-تو-دل-آب‌کن است.
خب معمولا سعی می‌کنم مراعات دخترک را بکنم و از اظهار غش‌وضعف واضح برای پسر کوچولو در حضور دخترک اجتناب کنم؛ البته ماچ و بوسه و بغل و قربان‌صدقه برای هردوشان -تقریبا همزمان و باهم- هست؛ اما غش‌وضعف عریان دیگر خیلی تابلو است و برای همین آن مدل اظهار عشق‌ها می‌ماند برای وقت‌هایی که سر دخترک گرم کار خودش است.
مثلا پوشک پسر کوچولو را عوض کردم و دارم می‌روم دست‌هام را بشورم که یک چشمک دزدکی به‌ش می‌زنم، او هم می‌خندد و لپ‌ش چال می‌افتد.
کلا وقتی دارم از کنارش رد می‌شوم یک بوس یا یک چشمک می‌فرستم و او هم زود اشارات را می‌گیرد و دست‌وپاش را تکان می‌دهد، می‌خندد، باز لپ خوشگل‌ش چال می‌افتد و با چشم تا جایی که سرش را بتواند بچرخاند من را دنبال می‌کند.
این دزدکی بودن‌ش آی می‌چسبد؛ آی می‌چسبد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر