۱۳۹۱ شهریور ۲۷, دوشنبه

جانِ جانِ جانِ جان

تا سرحد مرگ خسته‌م.

دخترک را به اسم صدا می‌کنم، تو چشام نگاه می‌کند می‌گوید: جان؟

اندازه یک نوزاد تازه‌متولدشده سبک می‌شوم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر