من و مرد دستهامان را گذاشتهایم زیر چانهمان، روی زمین دراز کشیدهایم و به کاغذی خیره شدهایم که داریم اولویتهای زندگی را روی آن مینویسیم و با هم بحث میکنیم و بعضی جملات رو پس و پیش میکنیم.
بعد این سرکار جوجه خانوم چاهار دست و پا خودش را به ما میرساند، سرش را بین سر ما دو تا جا میکند و با دقت به کاغذ زیر دستمان خیره میشود. هر از چندگاهی هم سر از روی کاغذ برمیدارد و یک نگاه به دهن ما میکند و دوباره روی کاغذ خیره میشود. بلند بلند میخندم و میگویم: دخترجون این صحنه را تا آخر عمرم یادم نمیرود.
بعد این سرکار جوجه خانوم چاهار دست و پا خودش را به ما میرساند، سرش را بین سر ما دو تا جا میکند و با دقت به کاغذ زیر دستمان خیره میشود. هر از چندگاهی هم سر از روی کاغذ برمیدارد و یک نگاه به دهن ما میکند و دوباره روی کاغذ خیره میشود. بلند بلند میخندم و میگویم: دخترجون این صحنه را تا آخر عمرم یادم نمیرود.
lovely little lady!:)
پاسخحذفGod save her.