پسرک میگوید مامان میدانی من چند تا تو را دوست دارم؟
- یکی؟
* نه. بیشتر.
- دو تا؟
* نه بیشتر.
- پنج تا؟
* نه. بیشتر
- صد تا؟
* بیشتر.
- هزار؟
* بیشتر؟
- صدهزار؟
* بیشتر.
- من نمیدانم دیگر. خودت بگو.
دخترک میپرد وسط میگوید من میدانم. بگویم؟
پسرک میگوید بگو.
دخترک میگوید: infinity (بینهایت)
پسرک میگوید: نه! I love her more than infinity
این مفهوم را تازگیها یاد گرفتهاند. وقتی از باباشان پرسیدهاند چه عددی از همه عددها بزرگتر است.
بعد دخترک میگوید: مامان I love you 2 infinities
بعد پسرک میگوید: مامان I love you beyond infinity
بعد باباشان میگوید: شما دو تا اصلا متوجه هستید دارید چه بلایی سر مفاهیم مطلق ریاضیات میآورید؟!
بعد بچه ها میگویند: We even don't understand what you are talking about
بعد هم میروند سر بازیشان و من را میگذارند غرق در"ورای بینهایت".
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر