پسرک هنوز خیلی ریزه است. بچههایی که توی قد و قواره او هستند معمولا تازه راه افتادهند و تلوتلو میخورند. یا هنوز خیلی به مامانشان میچسبند و از غریبهها میترسند.
این فلفلخان قلقلی فرز است و تند میدود، همیشه هیجانزده است و از خوشی در حال داد و قال است. ولش کنی توی یک زمین بازی دنبال یک توپ نصف هیکل خودش میتواند نیمساعت بدود و آنقدر داد بزند که صداش بگیرد. که خودش را بندازد وسط بازی بچههای دوبرابر و سه برابر بزرگتر از خودش و کاری نداشته باشد و زود فامیل بشود.
تازگیها بالاخره بعد از "نه"، آره را هم یاد گرفته است. اما آره براش yeah است. هیچایدهای ندارم که این yeah محکم و شارپ را از کجا یاد گرفته است. از هر جا یاد گرفته است، دلم را آب میکند وقتی میگم دوست داشتی؟ میگوید: yeah. میگویم بازم میخوای؟ میگوید: yeah. و لحنش محکم است و صداش مطمئن است.
خود خود خود زندگی است این پسر کوچولو.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر