۱۳۹۰ خرداد ۱۶, دوشنبه

حریم خصوصی

بچه را به بغل هم پاس می‌دهیم و سه تایی قاه‌قاه می‌خندیم.
بوی خوشایندی توی دماغ‌م می‌پیچد و فکر می‌کنم باید بپرم و پوشک‌ش را عوض کنم؛ دل‌م نمی‌آید عیش سه‌نفره را قطع کنم.
به مرد می‌گویم نگه‌ش دارد تا من ببینم پوشک‌ش واقعا کثیف است یا نه.
در حالی‌که بچه را وایسانده‌یم، دو نفری سرمان را خم کرده‌یم تا ببینیم آن پایین چه خبر است.
هر دو در یک لحظه متوجه نگاه سنگین دخترک می‌شویم.
از بالا به ما دو تا نگاه می‌کند؛ آن هم از گوشه چشم. ثابت.
ما می‌خندیم. بچه نمی‌خندد. همان‌طور از گوشه چشم، ثابت و سنگین چشم از ما برنمی‌دارد.
انگار که دارد با نگاه‌ش با تحکم می‌پرسد: شما دو نفر زیر پوشک من دارید چه غلطی می‌کنید؟!
دیگر نمی‌خندیم.
مرد می‌گوید: واقعا باید خجالت بکشیم. بچه هم برای خودش حریم خصوصی دارد. چه‌طور این‌قدر بی‌توجه رفتار کردیم؟
بچه را می‌گذاریم روبه‌رومان و سه تایی دور هم روی زمین می‌نشینیم.
ازش عذرخواهی می‌کنیم و قول می‌دهیم سعی کنیم متوجه حریم خصوصی‌ش باشیم.
بازی را از سر می‌گیریم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر